وب نوشت طارق نادری

۸۸ مطلب با موضوع «بخش مطالب» ثبت شده است

«‏نَبِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیمُ (49) ‏وَأَنَّ عَذَابِی هُوَ الْعَذَابُ الْأَلِیمُ (50)» (حجر)
(ای پیغمبر!) بندگان مرا آگاه کن که من دارای گذشت زیاد و مهر فراوان هستم  (در حق کسانی که توبه بکنند و ایمان بیاورند و کار نیک انجام بدهند) .،  و این که عذاب من (در حق سرکشان بی‌ایمان) عذاب بسیار دردناکی است
  • طارق نادری

یکی از بندگان عمرو لیث گریخته بود کسان در عقوبتش رفتند و باز آوردند وزیر را با وی غرضی بود اشارت به کشتنش کرد تا دیگر بندگان چنین فعل نیارند، بنده سر پیش عمرو لیث بر زمین نهاد و گفت:

هر چه رود بر سرم چون تو پسندی رواست ... بنده چه دعوی کن حکم خداوند راست

لیکن بموجب آنکه پرورده ی نعمت این خاندانم نخواهم که در قیامت بخون من گرفتار آیی اجازت فرمای تا وزیر را بکشم پس آنگه بقصاص او بفرمای خون من ریختن تا به حق کشته باشی، ملک را خنده گرفت وزیر را گفت چگونه مصلحت میبینی، وزیر گفت ای خداوند(1) جهان مصلحت آن می بینم که از بهر خدا و صدقه ی گور پدر او را آزاد کنی تا مرا نیز در بلائی نیفکند، گناه از من است و قول حکیمان معتبر که گفته اند:

چو کردی با کلوخ انداز پیکار ... سر خود را بنادانی شکستی

چو تیر انداختی بر روی دشمن ... چنان دان کاندر آماجش نشستی

 _________________

(1) خداوند: صاحب، مالک، پادشاه

  • طارق نادری

 
  • طارق نادری

مردم آزاری را حکایت کنند که سنگی بر صالحی زد، درویش را مجال انتقام نبود سنگ را نگاه میداشت تا زمانی که ملک را بر آن لشکری(1) خشم  آمد و در چاه کرد، درویش اندر آمد و سنگ بر سرش کوفت، گفتا تو کیستی و این سنگ چرا زدی، گفت من فلانم و این همان سنگ است که در فلان تاریخ بر من زدی، گفت چندین روزگار کجا بودی گفت از جاهت(2) اندیشه میکردم، اکنون که در چاهت دیدم فرصت غنیمت دانستم.

(گلستان سعدی / باب اول)

_________________

(1) لشکری: سرباز، سپاهی (فرهنگ لغت عمید)

(2) جاه: مقام و منصب

  • طارق نادری

روباهی دیدندش گریزان و بیخویشتن افتان و خیزان، کسی گفتش چه آفت است که موجب مخافت است گفتا شنیدم که شیر را بسخره(1) میگیرند، گفت ای سفیه ترا با شیر چه مناسبت است و او را با تو چه مشابهت، گفت خاموش که اگر حسودان بغرض گویند که اینهم بچه شیر است و گرفتار آیم کرا غم تخلیص من دارد که تا تفتیش حال من کند و تا تریاق(2) از عراق آورده شود مارگَزیده مرده شود.

(گستان سعدی / باب اول)

_________________

(1) سخره: ذلیل و مقهور و زیر دست، آنکه به کار بی مزد گمارده شود، کسی که مردم او را ریشخند کنند. (فرهنگ لغت عمید)

(2) تریاق: پاد زهر

  • طارق نادری

یکی از ملوک بی انصاف پارسایی را پرسید که کدام عبادت فاضلتر است. گفت ترا خواب نیمروز، تا در آن یک نفس خلق را نیازاری.

قطعه:

ظالمی را خفته دیدم نیم روز ... گفتم این فتنه ست خوابش برده به

وانکه خوابش بهتر از بیداری است ... آنچنان بد زندگانی مرده به

(گلستان سعدی / باب اول)

  • طارق نادری

پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند: «اتق الله حیثما کنت و أتبع السیئة الحسنة تمحها و خالق الناس بخلق حسن»

ترجمه: «هرکجا که هستی تقوای خدا را پیشه کن، و بعد از هر بدی ای کار نیکی انجام بده تا آن را محو کند و با مردم با اخلاق نیک رفتار کن»

تحقیق الألبانی (حسن) انظر حدیث رقم : 97 فی صحیح الجامع

با لفظ دیگر ترمذی (359/1)

  • طارق نادری

از آن کز تو ترسد بترس ای حکیم ... و گر با چنو(1) صد برآئی بجنگ

از آن مار بر پای راعی(2) زَنَد ... که ترسد سرش را بکوبد به سنگ

نبینی که چون گربه عاجز شود ... برآرد بچنگال چشم پلنگ

(گلستان سعدی / باب اول)

 

_________________

(1) چنو: مخفف چون او ، مانند او

(2) راعی: چوپان

  • طارق نادری

آن شنیدی که لاغر دانا ... گفت باری به ابلهی فربه

اسپ تازی اگر ضعیف بود ... همچنان از طویله خر به

(گلستان سعدی / باب اول)

  • طارق نادری

پیامبر (صلی الله علیه و سلم) فرمودند: «أَرْبَعُ خِلَالٍ مَنْ کُنَّ فِیهِ کَانَ مُنَافِقًا خَالِصًا إِذَا حَدَّثَ کَذَبَ وَإِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ وَإِذَا عَاهَدَ غَدَرَ وَإِذَا خَاصَمَ فَجَرَ
ترجمه: «چهار صفت وجود دارد که در هرکس باشد او منافق خالص است: هنگام سخن گفتن دروغ می‌گوید. خلاف وعده عمل می‌کند. اگر عهد و پیمان ببندد، آن را می‌شکند. هنگام دعوا، دشنام می‌دهد.»

(مسلم 58 و بخاری 3178)

  • طارق نادری