وب نوشت طارق نادری

هر چه کنی به خود کنی

چهارشنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۲، ۱۱:۴۰ ق.ظ

حکایت: با طائفه بزرگان در کشتی نشسته بودم زورقی(1) در پی ما غرق شد، دو برادر به گردابی در افتادند یکی از بزرگان گفت ملاح(2) را که بگیر این هر دوان را که بهر یکی پنجاه دینارت بدهم. ملاح در آب رفت تا یکی را برهانید و آن دگر هلاک شد. گفتم بقیت عمرش نمانده بود از این سبب در گرفتن او تأخیر کردی و دران دگر تعجیل، ملاح بخندید و گفت این چه تو گفتی یقین است و سببی دگرست. گفتم آن چیست؟ گفت میل خاطر من به رهانیدن این یکی بیشتر بود که وقتی در بیابان مانده بودم مرا بر شتری نشانده و از دست آن دگر تازیانه خورده بودم در طفلی. گفتم صَدَقَ اللهُ تَعالی «مَن عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفسِهِ وَ مَن أساءَ فَعَلَیها»(3)

(گلستان سعدی / باب اول)

_______________

(1) زورق (بفتح زا و را): کشتی کوچک (فرهنگ لغت عمید)

(2) مَلّاح (بفتح میم و تشدید لام): کشتیبان، ملوان (فرهنگ لغت عمید)

(3) ترجمه آیه: هرکس که کار نیک بکند به نفع خود میکند، و هر کس کار بد بکند به زیان خود میکند (فصلت/46)

  • طارق نادری

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی